انسانیت انسانها شگفت انگیزترین خصوصیت آنهاست. ولی چه میشود که روی میزان میرود این انسانیتشان؟
کمک خالصانه و بیچشم داشت کردن، آن هم در شرایطی که بر طمع غلبه میکنیم، اتفاقی است که انسانیت یک انسان باعث آن می شود و لحظههای غنی و بسیار باارزشی را میآفریند.
پر واضح است که می توان با این نوع کمکها اتفاقات خوب بسیار بزرگی را هم رقم زد تنها کافی است کمی دل بدهیم به این انسانیتمان تا آن را بیشتر عیان سازیم. برای لحظاتی از دودوتا چارتای مادیمان دور شویم و متمرکز شویم به منفعت معنویمان، به حس ناب و خوبی که از این کمک خالصانه برمیگیریم. (واضحا نه آنچنان که باعث تیز شدن دندان طمع کسی شویم).
می فهمم. آشفتگیهای این زمانهای که خصوصا ما ایرانیها را در آن گرفتار کرده است باعث شده تا گوشمان نسبت به شنیدن نداهای وجدانمان سنگینتر شود. ولی اتفاقا در این زمانه است که این کمکها را باید کرد.
بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
این دو بیت ناب، یک دنیا حرف دارد. یک دنیا فرهنگ متعالی است و یک دنیا انسانیت.
از آن فاصله گرفتهایم. بعضی بسیار فاصله گرفتهاند و برخی دیگر کلا فراموشش کردهاند.
_ در واقع برخیها بد شروع میکنند و میبرند در حالیکه در اصل، بد باختهاند.
_ یقین دارم، به وجدان خود باختن بزرگ ترین باخت یک انسان محسوب میشود.
_ بعضا به کارهایی که اقلیتی (مثلا) انجام میدهند فکر میکنم. به بهانههایی که برای کمک کردن میآورند.
بررسی دوباره میکنم. تابحال چند بار موقعیت این نوع کمکها را داشتهام؟ چند بار آن را انجام دادهام؟ و برای آینده تصمیمم چیست؟
دقیق می شوم روی موضوع، دوباره چیزی که نوشته ام را می خوانم. فکر میکنم.
نتیجه میگیرم و تصمیم میگیرم که در آینده آمار بهتری از کمکهای بیچشم داشت خودم داشته باشم.
این را هم مطمئنم، که آمار بسیار بالایی وجود دارد از مردمی که به حدی از خودساختگی رسیدهاند که میتوانند این کمکها را انجام دهند.
پس تا 15 دی ماه سال 1402.